جدول جو
جدول جو

معنی کوه کان - جستجوی لغت در جدول جو

کوه کان
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
تصویری از کوه کان
تصویر کوه کان
فرهنگ فارسی عمید
کوه کان
کوهکن کهکان
تصویری از کوه کان
تصویر کوه کان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کوه کاف
تصویر کوه کاف
کوه کافنده، شکافندۀ کوه، برای مثال برآن گونه زد نعرۀ کوه کاف / که سیمرغ بگریخت در کوه قاف (اسدی - ۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
شکافنده کوه: بدان گونه زد نعره کوه کاف که سیمرغ لرزید در کوه قاف. (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهستان
تصویر کوهستان
جایی که در آن کوه بسیار باشد، کوهسار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهستان
تصویر کوهستان
جائی که کوه بسیار باشد و آنرا کهستان هم نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
گاو یا شتری که کوهان وی ماننده کوه باشد بزرگ کوهان: جمازه ای راهرو کوه کوهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه کوه
تصویر کوه کوه
بسیار زیاد، فراوان، از سر تا پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه کوب
تصویر کوه کوب
آنکه کوه را بکوبد و بکند، اسب و شتر قوی، فرهاد
فرهنگ لغت هوشیار
شکافتن و تراشیدن کوه، گشادن و ساختن راهی یا بر آوردن صورت و نقشی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوه توان
تصویر کوه توان
دارای قوت و قدرت کوه، پرزور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهستان
تصویر کوهستان
((هِ))
زمینی که در آن کوه بسیار باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کوهان
تصویر کوهان
برآمدگی پشت شتر که از پیه و چربی انباشته شده، برآمدگی روی شانۀ گاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوهکن
تصویر کوهکن
کسی که شغلش کندن کوه است، کسی که کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهکان
تصویر کهکان
کوهکن، آنکه شغلش کندن کوه است، آنکه کوه می کند
فرهنگ فارسی عمید
آنکه کوه را میکند و میبرد: وانکه هست از پیشه صبرو شکیب کوه اندوه و بلا را کوهکن. (هاتف)، اسب قوی، فرهاد
فرهنگ لغت هوشیار
قسمت برآمدگی پشت شتر و گاو که عبارت از نسج چربی ذخیره یی حیوان است: افزون ز که کوهان او از عاج تردندان او از تیر ها مژگان او از نوک سو فارش دهان. یا کوهان ثور. برآمدگی پشت گاو، پروین ثریا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهکان
تصویر کهکان
کوهکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوهان
تصویر کوهان
برآمدگی پشت شتر
فرهنگ فارسی معین